درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان L☺o☻v♥e♦ و آدرس loveqms.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 13
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 27
بازدید کل : 14486
تعداد مطالب : 74
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


L☺o☻v♥e♦
L☺o☻v♥e♦
یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 17:45 ::  نويسنده : سهيل       

تو زیر همه چیز زدی،


و من

فقط

زیر گریه...



ذائــــــقـــه امـــ پــیــر شـــده


بیـــســـتـــ ســـالگی امـــــ ؛

طـــعــــم پنــــجــــاه ســــــالــگـــی دارد



شايد برايت عجيبست اين همه آرامش ام !


خودمانی بگويم ؛

به آخر که برسی ديگر فقط نگاه ميکنی



اسمش " تقصیر " است!

حالا تو هی بگو " تقدیر " و خودت را آرام کن



بعضی وقتها

از شدت دلتنگی ، گریه که هیچ

دلت می خواهد ،

های های بمیری



اینجــــــا ؛

همــه ی نســل هــــا ؛

نســـل سـوختـــه هستنــــــد

فقــط درصـــد سوختگــــی فــــرق می کنـــــد !



چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت!

این تَـــــلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند




یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 17:45 ::  نويسنده : سهيل       

گاهی باید فاتحـــه خـــاطره ای رو خوند


وگر نه همون خـــاطره

فاتحـــه تو رو می خونه !



در و دیـوار اتــاقــمـ بــویِ خــون میــدهــد

مــن امشــب

تـمـامـ وابـستـگـے امـ

بــه تــو را

بــه تـیـغ کـشـیـده امـ!



چـه رســم ِ تلخــي سـت

تــــو ، بــي خـــبـر از مــن !

و

تمـــام ِ مـن ، درگـــير ِ تــو



مـحکــم باش

وقتی خیلی نرم شوی ؛

همه خـَمـَت می کنند !

حتی کسی که انتظار نداری ...



آنقدر به مردم این زمانه

بی اعتمادم

که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم


زمین را از زیر پایم بکشند



هیچ ماشینی به مقصدِ تو نمی رساندَم.

مسافرکِش ها هم فهمیده اند

خیالی بیشْ نبوده ای!



حرف میزنی اما تلخ

محبت می کنی ولی سرد

چه اجباری است دوست داشتن من!



دیوانه میکند مرا !

شباهت این روزها

با روزهایی که

وعده میدادی !




یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 17:44 ::  نويسنده : سهيل       

همه چیز از یک گریه شروع شد...

نه

این داستان عاشقانه نیست ، شروع زندگی لعنتی ام را می گویم!


قدیم ها از عکس گرفتن تنفر داشت

حتی یک عکس هم از او یادگاری نمانده !!

حال که رفته

عکسش در اغوش او ها

در فیس بوک میدرخشد


آهای لعنتی

قـَـلــبــَم سَـنــگـیــنــی مـیــکـُنـَد!

بــه گـمــانـَـم داری روی احــســاسـَـم راه مــیــرَوی .


حالا تو همه ی کلاس های زبان جهان را برو

چه فایده

که زبان مرا نمی فهمی؟


ببین! دکتری! مهندسی!

خوشگلی ! خوش تیپی! مایه داری!

اصلا آخرشی! معرفت که نداشته باشی!!!

"مفت" نمی ارزی همین....!!


خداحافظ تابستان،


يادت باشد روزهاي گرمت به سردي گذشت!


دیگر آرزویی ندارم!
اگر خودم نه،
حداقل
موهایم سپید بخت شدند عاقبت!


بايد قاب بگيرم حرفهايت را همه

"عكس"

شدند!


رُکـــ بـگـــم

" وجود " داره ،

ولی " بی وجوده " !

همين


عزیزم !

تـــو روی پاهات نمی تونی وایسی ؛

چه برسه به حرفات...


شما که غریبه نیستین

وقتی منو خواست، هیچ چیز جلودارش نبـــــــــــــود

وقتی هم که منو نخواست، هیچ چیز نگهدارش نبــــــــــــــــود



یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 17:43 ::  نويسنده : سهيل       


سرد است اما 

سرما نمی خورم


تو نگران نباش

کلاهی که سرم گذاشتی

تا گردنم را پوشانده است


بایـد بـه بعـضیـا گفـت :

اين جمـله ی " دوستـت دارم "

سـلام و احـوالپـرسی نيـست کـه بـه هـر کـی ميـرسـی ميـگی !

سنـگین باش یکـم

 


آرام شده ام

مثل درختی در پاییز

وقتی تمام برگ هایش را

باد برده باشد!

 

"یڪـــ طــرفـﮧ بودטּ " 


ـہَـمـﮧ چیــز را نـابــود مے ڪُـند ؛


از خیابـــاטּ گــرفتــﮧ . .


تــا رابطــﮧاَشـــ !

 


مـن تـنـها کـمـی مـتـفـاوتـم


وقـتی تمــام دردهـای دنـیـا

روی شـانـه هـای
دخـــتــرانــه ام

کـوه مـی شـود ...

مـن بـه پـهـنـای تمــام کـوه پـایـه هـا

لبــخـند مـی زنـم ...

 

 

من نیستم

اینکه می بینی

تنها

یک عکس یادگاری ست

 


تاریک بــاد !

خـانـه ی مــــردی

که نــمی جنـگـــــد

بـــرای زنـی که

دوستـــش دارد!

 

 

کـاش " یکـــی " بـــود ...

کـــه ...

فقـــط بـــا " یکـــی " بـــود ....


لبخند من نشان از رضایت نیست

گاهی لبخند میزنم

تا در خود له شدن مرا حس نکنی..

 


در این دنیا

ضدضربه خواهی شد

وقتی که
خورد ِخورد شده باشی...

 

 

لبهايت را بياور ؛

بوسه نميخواهم

فقط ميخواهم ...اسمم را

از رويشان پاكـــــــــ كنم!



یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 17:43 ::  نويسنده : سهيل       

مثـل ِ عکسـی در اعلامیــــه ی تـَرحیـــــم !

کـــه "لـــبخنــدش"

دیگــران را  مـی گــریـانـد


آهسته و آرام نه؛

ناگهان برو

مثل گلوله از تفنگ

که تا بخواهی بفهمی

مُخت پاشیده باشد به دیوار!


تنهایی

زمستانِ « سیبِری » است انگار

استخوان می ترکاند لاکردار!


خدایـــــا!

گاهــــی نگاهــــی ، یـــــــادی

باورم نمیشود که دیگر مرا نمیبینی !

جــوجــــه اردک زشـــتـــت شــــدم ؟!


من یه زنم

من فرزندی به دنیا نخواهم آورد


بگذار منقرض شود


نسلِ غمگین چشمانمان


نسلِ دل بستن های یواشکی


نسلِ خیسِِِ گونه هایمان

بگذار منقرض شود

این دردهای سر به فلک کشیده مان


و این دل های شکسته مان !


هـــر روز


می گــذرم


و دســـت تکـان مـی دهــم


بـرای اتــفــاق های خـوبـی کـه


نیفتـاِده از مــن گــذشـتنــد...


زندگی

کلاهت را به هوا بینداز

که من دیگر

جان بازی کردن ندارم.

تو بردی!


وقتـــی مــــــرا " شمــــا " خطابــ میکنی!

یا "خانم"

منــــی که تـا دیــــروز عـــــــــــزیز دلـتـــــــ بودم

درد دارد

درد


تو دور میشوی

من در همين دور می مانم

پشيمان که شدی

برنگرد !

لاشه ی يک دل که ديدن ندارد



هـمـچـون سـاعــت شنی شــده ام

کــه نــفـــس هـای آخــرش را مـيـزنـد

و الـتـمـاس مـيـکــنــد يـکـی پـيـدا شـود و بـرش گــردانـد

مــن هــم

نه !

لـطــفـا بـرم نـگــردانـيـد !

بــُگـذاريــد تــمام شــوم



یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 17:37 ::  نويسنده : سهيل       

این جسد یک پسر عاشق است که در کنار قبر دوست دخترش خود کشى کرد این پسر که عاشق دختر میشه که خانواده دختره اون رو بهش نمیدن و میگن دخترمون الان سنش کم است. بزار یک دو سال بگذره.


پسره میره انگلیس هر روز با موبایل و اینترنیت با دختره در ارتباط بود. بهش میگه هر چه زودتر برمیگردم دوباره میام خواستگاریت ولى خانواده دختره فیسبوک و موبایل رو از دختره میگیرن تا ازهم خبری نداشته باشن. دختره رو میدن به یکى دیگه.

روزى دختر از یه رفیقش موبایل میگیره با پسره تماس میگیره میگه منو به اجبار دادن به یک پسر دیگه قراره 2 روزه دیگه عروسى بکنیم . پسره میگه نمیزارم ، تو مال منى. دختره میگه بدنم یا مال تو است یا مال خاک.


شب عروسى دختر وقتى میرن اتاق، میره دست شویی و اونجا شاهرگ خودشو میزنه و میمیره پسر برمیگرده میبینه عشقش بخاطر اون خودشو

کشته، میره سر قبر دختره اونم خودشو میکشه .




یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 17:35 ::  نويسنده : سهيل       

 

بچه که بودم فقط بلد بودم تا 10 بشمرم

 نهايت هر چيزي برام همين 10 تا بود

 از بابا بستني که مي خوا ستم10 تا مي خواستم

 مامانو 10 تا دوست داشتم

 خلاصه ته دنيا همين 10 تا بود واسم

و اين 10 تا خيلي قشنگ بود

 حالا نمي دونم که دنيا چقدره؟

 نهايت دوست داشتن چندتاست؟

 ده تا بستني هم کفافمو نمي ده

 خيلي هم طمعه کار شده ام

 اما مي خوام بگم دوستت دارم

 مي دوني چقدر؟

 به اندازه همون ده تاي بچگي!



یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 17:33 ::  نويسنده : سهيل       

دروغ و خيانت رو هك كن

از انسانيت كپي بگير و سندت كن

با صداقت و وفا و معرفت چت كن

از زيباترين خاطره زندگي وب بگير

تو پروفايل قلبت يه قلب تير خورده بذار و بگو

عاشق عشق هستي و عاشق عشق باش

در مسنجر قلبت عشق رو اد كن

وبه احساسات عشقت پي ام بده

غم رو ديلت كن

و واژه بدي رو رينيم كن

براي غرورت آف بزار آخه (دنيا دو روزه)



یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 17:32 ::  نويسنده : سهيل       



 

آرام باش، ما تا همیشه مال همیم، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من، تو تا ابد در قلبمی، تو همه ی وجودمی

بیا در آغوشم، جایی که همیشه آرزویش را داشتی،

جایی که برایت سرچشمه آرامش است

آغوشم را باز کرده ام برایت، تشنه ام برای بوسیدن لب هایت
بگذار لب هایت را بر روی لبانم،

حرفی نمی زنم تا سکوت باشد

بین من و تو و قلب مهربانت خیره به چشمان تو،

پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو

دستم درون دستهایت،

یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو

محکم فشرده ام تو را در آغوشم،

آرزو میکنم لحظه مرگم همین جا باشد، همین آغوش مهربانت

چه گرمایی دارد تنت عشق من، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من

قلب تو میتپد و قلب من با تپش های قلبت شاد است،

هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است

 

آرامم، میدانم اینک کجا هستم، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم

همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم

آن خواب برایم یک رویای شیرین بود….

در آغوش عشق، بی خیال همه چیز،

نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام

تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود

گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت

عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته،

عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده

  عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه


خیلی آرامم، از اینکه در آغوشمی خوشحالم

 



یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 17:30 ::  نويسنده : سهيل       

♥ღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ

ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ

يادمان باشد تا هستيم به ياد هم باشيم ، موقع رفتن فرياد صدايي ندارد .

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥

ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ

در گلستان وجودم تو بدان شمع مني نازنينم اين را بدان هميشه در قلب مني

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ

♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ

ميدوني چيه؟ همه ي مردم دنيا ميگن چشماي تو قهوه ايه، اما من ميگم چشماي تو آبيه، چون تو آسمون قلب منه

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ

♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ

هر شب که انتظارت را ميبرم به روز شرمنده ام که بي تو نفس ميکشم هنوز

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ

دم به دم ساعت به ساعت يادتم گر خوشم گر ناخوشم در دو حالت بيادتم

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ

اگر درياي دل آبيست، تويي فانوس شبهايش اگر حرفي زدم از گل، تويي مفهوم و معنايش ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥

♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ

اتل متل صفاتو دلم کرده هواتو الهي زود ببينم صورت مثل ماهتو

ღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ



یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 17:28 ::  نويسنده : سهيل       

منو ببخش بخاطرت دوباره چشمام شده خیس

یا مثل من اگه کسی به فکره دردایه تو نیس

خودت میدونی که برام از خودمم مهمتری

ببخش که هرشب از تو یه فکر و خیالم میگذری

ببخش اگه هرجا میری دلم برات شور میزنه

تا برنگردی پیش من دلواپسی ماله منه

ببخش اگه هردفعه من تو آشتی پیش قدم میشم

مغرورم اما پیشه تو تازه خوده خودم میشم

از سر شوق عشق اشکی که رویه گونمه

ببخش میلرزه دلم وقتی سرت رو شونمه

وقتی تورو میبینم نگام همش سمته تو

تموم آرزوی من دیدنه لبخنده تو

اگه دلتو میزنه حرفای پر محبتم

دلخور نشو از دسته من بزن به پای غیرتم

صحبته رفتن که میشه بی اعتنایی میکنم

ببخش اگه محبتو از تو گدایی میکنم

وقتی دلت میگیره من به بودنم شک میکنم

ببخش اگه به یاد تو پلکامو روهم میذارم

هر شب تو رویای منی،چیکارکنم؟دوستدارم

وقتی یکم تو خودمم اون لحظه های بی کسی

خودم میفهمم عزیزم که واسه من دلواپسی

وقتی میبینی چشام دوباره بارونی شده

چه مهربون میشی گلم وقتی میپرسی:چی شده

پراز غروره دله من ولی تو بی افاده ای

تعارف نمیکنم گلم تو خیلی صاف و ساده ای

هرجوری که حساب کنم بازم تو از من خیلی بهتری

♥♥دلت شکست فدات بشم♥♥

♥♥♥قسم به جونه تو خودم با اشکام جوش میدم اون دله مهربونتو♥♥♥


dc426.4shared.com/img/4FfMf-nu/s3/307602_1979...



پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 17:42 ::  نويسنده : سهيل       
 

 گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی

گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ، کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی...

نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام

 در لا به لای برگهای زندگی ، نیست برگی که از تو ننوشته باشم ، 

   نیست روزی که از تو نگفته باشم

 امروز آمد و از تو گفتم ،نبودی و اشک از چشمانم ریخت و در همان گوشه نشستم ،

  دلم خالی نشد و گرفته دلم ، کجایی که دلم به سراغت بیاید گلم؟

نیستی و حتی سراغی از دلم نمیگیری ، یک روز نباشم که تو مثل من نمیمیری....

 نمیبینی چشمهایم را ، نمیمانی تا دلم را ، به نقطه خوشبختی برسانی ،

مرا به جایی آرام بکشانی تا خیالم راحت باشد از اینکه همیشه تو را خواهم داشت

نمیخواهی دلم را ، نمیدانی راز درونم را ، نمیگذاری تا مثل گذشته دلم تنها به تو خوش باشد ،

 

 

یادته یه روز بهت گفتم دوست دارم ،میمونم تا ابد من باهات

یادمه گرفتی دستامو آروم تو گوشم گفتی منم میمونم همیشه به پات

 

 
چقدر دستاتو کم دارم


پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 17:42 ::  نويسنده : سهيل       

متن های زیبا و عاشقانه

 

ديدی غزلی سرود؟
عاشق شده بود.
انگار خودش نبود
عاشق شده بود.
افتاد.شکست . زير باران پوسيد
آدم که نکشته بود .
عاشق شده بود

 

عاشقانه

 

براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي خوب باش

 

عاشقانه

 

هنگامي كه دري از خوشبختي به روي ما بسته ميشود ، دري ديگر باز مي شود ولي ما اغلب چنان به دربسته چشم مي دوزيم كه درهاي باز را نمي بينيم

 

عاشقانه


فراموش مکن تا باران نباشد رنگين کمان نيست تا تلخي نباشد شيريني نيست و گاهي همين دشواري هاست که از ما انساني نيرومند تر و شايسته تر مي سازد خواهي ديد ، آ ري خورشيد بار ديگر درخشيدن آغاز مي کند

 

عاشقانه

 

يك بار خواب ديدن تو... به تمام عمر مي‌ارزد پس نگو... نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست... تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد

 

عاشقانه


براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس

 

عاشقانه

 

تو را هيچگاه نمي توانم از زندگي ام پاک کنم چون تو پاک هستي مي توانم تو را خط خطي کنم که آن وقت در زندان خط هايم براي هميشه ماندگار ميشوي و وقتي که نيستي بي رنگي روزهايم را با مداد رنگي هاي يادت رنگ مي زنم



پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 17:40 ::  نويسنده : سهيل       

 جملات عاشقانه, متن های زیبا

 

کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد!

لطفاهی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟!

دلتنگی معنی ندارد... درد دارد...

 

متن های زیبا, جملات کوتاه عاشقانه

 

این روزها من

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا

آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود...

اینجا زمین است

اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است

اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردنن

فراموشت میکندد.........

 

متن های زیبا, جملات کوتاه عاشقانه

 

 جملات عاشقانه, متن های زیبا

 

دلتنگی چه حس بدی است....

تنهایی چه حس بدی است

کاش...

پاره ای ابر میشدم

دلم مهربانی می بارید

کاش نگاهم شرار نور میشد

اشتی میدادش

و

که دوست داشتن چه کلام کاملی است

و

من...

چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!

 

متن های زیبا, جملات کوتاه عاشقانه

 

میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

متن های زیبا, جملات کوتاه عاشقانه


بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته

آسمان پر باران چشم هایم

بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه

بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد

وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟