عاشقانه
ادامه مطلب
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
L☺o☻v♥e♦
L☺o☻v♥e♦
یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 17:37 :: نويسنده : سهيل
حوا که بغض کند خدا هم اگر برایش سیب بیاورد باز چیزی جز آغوش آدم آرامش نمیکند ...
ایرادی ندارد . . . این شبها که من تو را آه میکشم، تو در آغوش دیگری نفس عمیق بکش تا دیوانه ترش کنی...
اشک های نیامدنت روی گونه هایم ماسیده.نبوس! نمک گیر میشوی !
آنقــدر مرا سرد کرد ؛ از خودش .. از عشق ... کــه حالا بــه جای دلبستن ، یخ بسته ام... آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد .. لیز می خوریــد...
یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 17:35 :: نويسنده : سهيل
در حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن
رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟ یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 17:34 :: نويسنده : سهيل
[ یکشنبه 8 مرداد 1391 ] [ 01:40 ب.ظ ] [ منصور ] [ نظرات(3) ]
عاشقانهعشق زیباترین حادثه ای است که در زندگی رخ می دهد. عشق لذتی اغلب مثبت است که موضوع آن زیبایی است، همچنین احساسی عمیق، علاقه ای لطیف و یا جاذبه ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می تواند در حوزه هایی غیرقابل تصور ظهور کند. وقتی کسی را دوست دارید علائمی در شما ظاهر می شود که وجود این عشق را تایید میکند. در این مقاله با ۱۲ نشانه اصلی که ثابت می کند عشق در قلب شما جوانه زده است و همچنین انواع عشق و تقسیم بندی آنها آشنا خواهید شد. اگر این علائم را در خود دیدید دیگر به عشق خود نسبت به طرف مقابل شک نکنید و قدم های خود را استوارتر بردارید.
ادامه مطلب [ شنبه 7 مرداد 1391 ] [ 08:44 ب.ظ ] [ منصور ] [ نظرات(0) ]
داستانهای کوتاه عاشقانه و غمگین |
|
در حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر….
عادت کرده ام از همنیشینی با غمها ، کسی دلسوز من نیست
قلبم رنگ تنهایی به خودش گرفته ، دیگر کسی به سراغ من نمی آید، تمام فضای قلبم را تنهایی پر کرده ، دیگر در قلبم جای کسی نیست
هر چه اشک میریزم خالی نمیشوم ، هر چه خودم را به این در و آن در میزنم آرام نمیشوم ، کسی نیست تا شادم کند ، کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند
دلم گرفته ….
خیلی دلم گرفته….
انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد…
انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند…
وای از دست چشمهایم ، وای از دست اشکهایم…
آرزو به دل مانده ام ، کسی در پی من نیست و خیلی وقت است تنها مانده ام
نمیگویم از تنهایی خویش تا کسی دلش به حالم بسوزد ، نمیگویم از غمهای خویش تا کسی دلش به درد آید
من که میدانم کسی نمینشیند به پای درد دلهایم ، اینک دارم با خودم درد دل میکنم…
دلم گرفته ، رنگ و رویی ندارد برایم این لحظه ها ، حس خوبی ندارم به این ثانیه ها
میدانم کسی نمیخواند غمهایم را ، میدانم کسی نمیشنود حرفهایم را ، حتی اگر فریاد هم بزنم کسی نگاه نمیکند دیوانه ای مثل من را….
میدانم کسی در فکر من نیست ، تنها هستم و کسی یار و همدمم نیست ، میمانم با همین تنهایی و تنها میمیرم، تا ابد همین دستهای غم را میگیرم
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن
حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم!
نگو میروی تا من خوشبخت باشم ، نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم…
نگو که لایقم نیستی و میروی ، نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی….
این بهانه ها تکراریست ، هر چه دوست داری بگو ، خیالی نیست….
راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نیستم ، بگو دلت با من نیست و دیگر نیستم!
راحت بگو که از همان روزاول هم عاشقم نبودی ، بگو که دوستم نداشتی و تنها با قلب من نبودی
برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ، از تو بدم می آید و هیچ احساسی به تو ندارم
سهم تو، بی وفایی مثل خودت است که با حرفهایش خامت کند، در قلب بی وفایش گرفتارت کند ، تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستن!
برو، به جای اینکه مرحمی برای زخم کهنه ام باشی ،درد مرا تازه تر میکنی !
حیف قلب من نیست که تو در آن باشی ،تمام غمهای دنیا در دلم باشد بهتر از آن است که تو مال من باشی….
حیف چشمهای من نیست که بی وفایی مثل تو را ببینند ، تو لایقم نیستی ، فکرنکن از غم رفتنت میمیرم!
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، برو و دیگر اسم مرا صدا نکن
بگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهایی تنها باشم …
رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟
فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟
مگر یادت نیست حرفهای روز آشنایی مان را؟
مگر قول ندادی همیشه با من بمانی و مرا تنها نگذاری؟
تو که اینک مرا تنها گذاشتی ، تو که بر روی قلبم پا گذاشتی
چه زود فراموشم کردی ، مرا آواره کوچه پس کوچه های شهر بی محبتی ها کردی
مگر نمیدانستی بعد از تو دلم را به کسی نمیدهم؟
مگر نگفته بودم عاشق شدن یک بار هست و دیگر عاشق کسی نمیشوم؟
مگر نگفته بودم اگر عاشقی هیچگاه مرا تنها نمیگذاری
پس تو عاشقم نبودی ، همه حرفهایت دروغ بود ، عشقی در دلت نبود ، سهم من از با تو بودن همین بود!
باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای
دلم به تو خوش بود ، چه آرزوهایی با تو داشتم ، نمیدانی که شبها یک لحظه هم خواب نداشتم
رفتی و من چشمهایم خیس شد روزهای زندگی ام نفسگیر شد
رفتی ؟ بدون یک کلام حرف گفتنی!
کاش میگفتی که دیگر مرا نمیخواهی و بعد میرفتی ، کاش میگفتی از من متنفری و بعد مرا تنها میگذاشتی ، کاش میگفتی عاشقم نیستی و جایی در قلبم نداری و بعد میرفتی ! چرا بی خبر رفتی؟
دو رکعتــ گـ ـ ــریه برایـــِ خـــاطـره هـــایمـ
یکــ قنـــوتــ ســکوتــ برایــِ یـــادتــ
دو سجــــده بی قـــراری برایــِ عشـ ـ ـقِ بربــــاد رفتــه
یکــــ تشـهد برایــِ مــ ــرگــِ دلـ ـ ـ ـ م. . .
.
بقیه اس ام اس های بی قراری در ادامه مطلب…
خانه قلب من از خشت رفیقان برپاست/دیدگانم زگل روی رفیقان بیناست/روزگاریست که هرکس زکسی بی خبر است/بازهم بر دل مایادرفیقان برجاست.
.
بقیه اس ام اس ها را ادامه مطلب…
می خواهم تنهاییم را آنقدر تنها بگذارم تا از تنهایی بمیرد….
.
.
.
سرراهت که میروی مراهم جمع کن بگذارپشت در…بدجورشکسته م!!
.
سایر اس ام اس های دلتنگی در ادامه مطلب…
اس نمیدی چی شده،ازبیست گذشت سی شده،ثانیه ها لنگ شده،دلهاهمه سنگ شده،خیال نکن جنگ شده،دلم برات تنگ شده،خسیس نشو اس بده،حالی به مخلص بده،توسنگ شدی من شیشه آخه اینجورنمیشه،بذار بگم چی میشه،دوست دارم همیشه
.
.
.
وقتی در صندوقچه خاطرات پنهانت میکنند یعنی هنوز هستی …!!
.
.
.
از شروع نفسهای حضرت آدم تا پایان نفسهای آخرین آدم دوستت دارم
.
سایر پیامک ها در ادامه مطلب….
سفر از فاصله ی دور حکایت دارد / خسته با رفتن احساس رفاقت دارد
چه صمیمانه به درگاه خدا گویم / که دلم از دوری دوست شکایت دارد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ای دوست به خدا دوری تو دشوار است / بی تو از گردش ایام دلم بیزار است
بی تو ای مونس جان ، دل ز غمت می سوزد /
دل افسرده ی من طالب یک دیدار است
نظر یادتون نره دوستان گلم
زندگی غمکده ای بیش نبود / بهر ما جز غم و تشویش نبود
به کدام خاطره اش خوش باشم / که کدام خاطره اش نیش نبود . . .
.
.
.
چه سخته در جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن
به چشم دیگران چون کوه بودن ولی در خود به آرامی شکستن . . .
.
.
.
ساکنان دریا پس ار مدتی صدای امواج را نمیشنوند
چه سخت است قصه عادت . . .
...دلی در عشق چون پروانه دارم ...
...زدرد سوختن پروا ندارم...
...نه لایق بر بساط خانقاهم...
...نه میل مسجد و میخانه دارم...
دوستت دارم چون که محتاج نگاهت هستم
در خیالی خام همچون حور بود اشنایم بود و لیکن دور بود
صورتم بهرش پر از چین گشته است یارم از کدامین گشته است
با خیالش صبح را شب میکنم شب به شب از دوریش تب میکنم
تب به من حال رهایی می دهد نوشداروی جدایی می دهد
رقص اشک واه بر چشم ترم رقص شبنم های تب بر پیکرم
از جدایی پاکوبی می کنند بهر این دل کار خوبی می کنند
سوز دل از اتشش فریاد شد سر نوشتم بدتر از فرهاد شد
باتوام فرهاد شیرینت چه شد ارزوی پاک دیدنت چه شد
باز کوه بیستون در انتظار مرگ شیرین حیله دشمن تبار
هان ای مجنون چرا اینگونه ای بر خیزید از خواب گران
دروغ و خیانت رو هك كن
از انسانیت كپی بگیر و سندت كن
با صداقت و وفا و معرفت چت كن
از زیباترین خاطره زندگی وب بگیر
تو پروفایل قلبت یه قلب تیر خورده بذار و بگو
عاشق عشق هستی و عاشق عشق باش
در مسنجر قلبت عشق رو اد كن
وبه احساسات عشقت پی ام بده
غم رو دیلت كن
و واژه بدی رو رینیم كن
برای غرورت آف بزار آخه (دنیا دو روزه)
اسمتو رو سیگار نوشتم
برای اولین بار کشیدم
تا بسوزی و فراموشت کنم
اما نمی دونستم با هر پوک
ذره ذره میری تو نفسم و
می شی همه چیزم
تو زیر همه چیز زدی، زیر گریه... ذائــــــقـــه امـــ پــیــر شـــده شايد برايت عجيبست اين همه آرامش ام ! اسمش " تقصیر " است! بعضی وقتها اینجــــــا ؛ چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت!
و من
فقط
بیـــســـتـــ ســـالگی امـــــ ؛
طـــعــــم پنــــجــــاه ســــــالــگـــی دارد
خودمانی بگويم ؛
به آخر که برسی ديگر فقط نگاه ميکنی
حالا تو هی بگو " تقدیر " و خودت را آرام کن
از شدت دلتنگی ، گریه که هیچ
دلت می خواهد ،
های های بمیری
همــه ی نســل هــــا ؛
نســـل سـوختـــه هستنــــــد
فقــط درصـــد سوختگــــی فــــرق می کنـــــد !
این تَـــــلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند
گاهی باید فاتحـــه خـــاطره ای رو خوند فاتحـــه تو رو می خونه ! در و دیـوار اتــاقــمـ بــویِ خــون میــدهــد مــن امشــب تـمـامـ وابـستـگـے امـ بــه تــو را بــه تـیـغ کـشـیـده امـ! چـه رســم ِ تلخــي سـت مـحکــم باش آنقدر به مردم این زمانه هیچ ماشینی به مقصدِ تو نمی رساندَم.
حرف میزنی اما تلخ دیوانه میکند مرا !
وگر نه همون خـــاطره
تــــو ، بــي خـــبـر از مــن !
و
تمـــام ِ مـن ، درگـــير ِ تــو
وقتی خیلی نرم شوی ؛
همه خـَمـَت می کنند !
حتی کسی که انتظار نداری ...
بی اعتمادم
که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم
زمین را از زیر پایم بکشند
مسافرکِش ها هم فهمیده اند
خیالی بیشْ نبوده ای!
محبت می کنی ولی سرد
چه اجباری است دوست داشتن من!
شباهت این روزها
با روزهایی که
وعده میدادی !
همه چیز از یک گریه شروع شد...
قدیم ها از عکس گرفتن تنفر داشت حال که رفته عکسش در اغوش او ها
آهای لعنتی قـَـلــبــَم سَـنــگـیــنــی مـیــکـُنـَد! بــه گـمــانـَـم داری روی احــســاسـَـم راه مــیــرَوی .
حالا تو همه ی کلاس های زبان جهان را برو
ببین! دکتری! مهندسی! خوشگلی ! خوش تیپی! مایه داری! اصلا آخرشی! معرفت که نداشته باشی!!! "مفت" نمی ارزی همین....!!
خداحافظ تابستان،
دیگر آرزویی ندارم!
بايد قاب بگيرم حرفهايت را همه "عكس" شدند!
رُکـــ بـگـــم " وجود " داره ، ولی " بی وجوده " ! همين
عزیزم !
شما که غریبه نیستین
نه
این داستان عاشقانه نیست ، شروع زندگی لعنتی ام را می گویم!
چه فایده
که زبان مرا نمی فهمی؟
يادت باشد روزهاي گرمت به سردي گذشت!
اگر خودم نه،
حداقل
موهایم سپید بخت شدند عاقبت!
تـــو روی پاهات نمی تونی وایسی ؛
چه برسه به حرفات...
وقتی منو خواست، هیچ چیز جلودارش نبـــــــــــــود
وقتی هم که منو نخواست، هیچ چیز نگهدارش نبــــــــــــــــود
سرد است اما سرما نمی خورم بایـد بـه بعـضیـا گفـت : اين جمـله ی " دوستـت دارم " سـلام و احـوالپـرسی نيـست کـه بـه هـر کـی ميـرسـی ميـگی ! سنـگین باش یکـم آرام شده ام "یڪـــ طــرفـﮧ بودטּ " ـہَـمـﮧ چیــز را نـابــود مے ڪُـند ؛ از خیابـــاטּ گــرفتــﮧ . . تــا رابطــﮧاَشـــ ! مـن تـنـها کـمـی مـتـفـاوتـم من نیستم اینکه می بینی تنها یک عکس یادگاری ست تاریک بــاد ! کـاش " یکـــی " بـــود ... لبخند من نشان از رضایت نیست گاهی لبخند میزنم تا در خود له شدن مرا حس نکنی.. در این دنیا لبهايت را بياور ؛
تو نگران نباش
کلاهی که سرم گذاشتی
تا گردنم را پوشانده است
مثل درختی در پاییز
وقتی تمام برگ هایش را
باد برده باشد!
وقـتی تمــام دردهـای دنـیـا
روی شـانـه هـای دخـــتــرانــه ام
کـوه مـی شـود ...
مـن بـه پـهـنـای تمــام کـوه پـایـه هـا
لبــخـند مـی زنـم ...
خـانـه ی مــــردی
که نــمی جنـگـــــد
بـــرای زنـی که
دوستـــش دارد!
کـــه ...
فقـــط بـــا " یکـــی " بـــود ....
ضدضربه خواهی شد
وقتی که خورد ِخورد شده باشی...
بوسه نميخواهم
فقط ميخواهم ...اسمم را
از رويشان پاكـــــــــ كنم!
مثـل ِ عکسـی در اعلامیــــه ی تـَرحیـــــم !
آهسته و آرام نه؛
تنهایی
خدایـــــا!
من یه زنم نسلِ غمگین چشمانمان این دردهای سر به فلک کشیده مان
هـــر روز می گــذرم و دســـت تکـان مـی دهــم نیفتـاِده از مــن گــذشـتنــد...
زندگی
وقتـــی مــــــرا " شمــــا " خطابــ میکنی!
تو دور میشوی
هـمـچـون سـاعــت شنی شــده ام کــه نــفـــس هـای آخــرش را مـيـزنـد و الـتـمـاس مـيـکــنــد يـکـی پـيـدا شـود و بـرش گــردانـد مــن هــم نه ! لـطــفـا بـرم نـگــردانـيـد ! بــُگـذاريــد تــمام شــوم
کـــه "لـــبخنــدش"
دیگــران را مـی گــریـانـد
ناگهان برو
مثل گلوله از تفنگ
که تا بخواهی بفهمی
مُخت پاشیده باشد به دیوار!
زمستانِ « سیبِری » است انگار
استخوان می ترکاند لاکردار!
گاهــــی نگاهــــی ، یـــــــادی
باورم نمیشود که دیگر مرا نمیبینی !
جــوجــــه اردک زشـــتـــت شــــدم ؟!
من فرزندی به دنیا نخواهم آورد
بگذار منقرض شود
نسلِ دل بستن های یواشکی
نسلِ خیسِِِ گونه هایمان
بگذار منقرض شود
و این دل های شکسته مان !
بـرای اتــفــاق های خـوبـی کـه
کلاهت را به هوا بینداز
که من دیگر
جان بازی کردن ندارم.
تو بردی!
یا "خانم"
منــــی که تـا دیــــروز عـــــــــــزیز دلـتـــــــ بودم
درد دارد
درد
من در همين دور می مانم
پشيمان که شدی
برنگرد !
لاشه ی يک دل که ديدن ندارد
این جسد یک پسر عاشق است که در کنار قبر دوست دخترش خود کشى کرد این پسر که عاشق دختر میشه که خانواده دختره اون رو بهش نمیدن و میگن دخترمون الان سنش کم است. بزار یک دو سال بگذره. پسره میره انگلیس هر روز با موبایل و اینترنیت با دختره در ارتباط بود. بهش میگه هر چه زودتر برمیگردم دوباره میام خواستگاریت ولى خانواده دختره فیسبوک و موبایل رو از دختره میگیرن تا ازهم خبری نداشته باشن. دختره رو میدن به یکى دیگه. روزى دختر از یه رفیقش موبایل میگیره با پسره تماس میگیره میگه منو به اجبار دادن به یک پسر دیگه قراره 2 روزه دیگه عروسى بکنیم . پسره میگه نمیزارم ، تو مال منى. دختره میگه بدنم یا مال تو است یا مال خاک. شب عروسى دختر وقتى میرن اتاق، میره دست شویی و اونجا شاهرگ خودشو میزنه و میمیره پسر برمیگرده میبینه عشقش بخاطر اون خودشو کشته، میره سر قبر دختره اونم خودشو میکشه .
بچه که بودم فقط بلد بودم تا 10 بشمرم
نهايت هر چيزي برام همين 10 تا بود
از بابا بستني که مي خوا ستم10 تا مي خواستم
مامانو 10 تا دوست داشتم
خلاصه ته دنيا همين 10 تا بود واسم
و اين 10 تا خيلي قشنگ بود
حالا نمي دونم که دنيا چقدره؟
نهايت دوست داشتن چندتاست؟
ده تا بستني هم کفافمو نمي ده
خيلي هم طمعه کار شده ام
اما مي خوام بگم دوستت دارم
مي دوني چقدر؟
به اندازه همون ده تاي بچگي!
دروغ و خيانت رو هك كن
از انسانيت كپي بگير و سندت كن
با صداقت و وفا و معرفت چت كن
از زيباترين خاطره زندگي وب بگير
تو پروفايل قلبت يه قلب تير خورده بذار و بگو
عاشق عشق هستي و عاشق عشق باش
در مسنجر قلبت عشق رو اد كن
وبه احساسات عشقت پي ام بده
غم رو ديلت كن
و واژه بدي رو رينيم كن
براي غرورت آف بزار آخه (دنيا دو روزه)
آرام باش، ما تا همیشه مال همیم، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من، تو تا ابد در قلبمی، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم، جایی که همیشه آرزویش را داشتی،
جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت، تشنه ام برای بوسیدن لب هایت
بگذار لب هایت را بر روی لبانم،
حرفی نمی زنم تا سکوت باشد
بین من و تو و قلب مهربانت خیره به چشمان تو،
پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت،
یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم،
آرزو میکنم لحظه مرگم همین جا باشد، همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپش های قلبت شاد است،
هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم، میدانم اینک کجا هستم، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم
همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم
آن خواب برایم یک رویای شیرین بود….
در آغوش عشق، بی خیال همه چیز،
نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته،
عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده
عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم، از اینکه در آغوشمی خوشحالم
♥ღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ
ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
يادمان باشد تا هستيم به ياد هم باشيم ، موقع رفتن فرياد صدايي ندارد .
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥
ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
در گلستان وجودم تو بدان شمع مني نازنينم اين را بدان هميشه در قلب مني
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
ميدوني چيه؟ همه ي مردم دنيا ميگن چشماي تو قهوه ايه، اما من ميگم چشماي تو آبيه، چون تو آسمون قلب منه
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ
♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
هر شب که انتظارت را ميبرم به روز شرمنده ام که بي تو نفس ميکشم هنوز
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
دم به دم ساعت به ساعت يادتم گر خوشم گر ناخوشم در دو حالت بيادتم
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
اگر درياي دل آبيست، تويي فانوس شبهايش اگر حرفي زدم از گل، تويي مفهوم و معنايش ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥
♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
اتل متل صفاتو دلم کرده هواتو الهي زود ببينم صورت مثل ماهتو
ღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
منو ببخش بخاطرت دوباره چشمام شده خیس یا مثل من اگه کسی به فکره دردایه تو نیس خودت میدونی که برام از خودمم مهمتری ببخش که هرشب از تو یه فکر و خیالم میگذری ببخش اگه هرجا میری دلم برات شور میزنه تا برنگردی پیش من دلواپسی ماله منه ببخش اگه هردفعه من تو آشتی پیش قدم میشم مغرورم اما پیشه تو تازه خوده خودم میشم از سر شوق عشق اشکی که رویه گونمه ببخش میلرزه دلم وقتی سرت رو شونمه وقتی تورو میبینم نگام همش سمته تو تموم آرزوی من دیدنه لبخنده تو اگه دلتو میزنه حرفای پر محبتم دلخور نشو از دسته من بزن به پای غیرتم صحبته رفتن که میشه بی اعتنایی میکنم ببخش اگه محبتو از تو گدایی میکنم وقتی دلت میگیره من به بودنم شک میکنم ببخش اگه به یاد تو پلکامو روهم میذارم هر شب تو رویای منی،چیکارکنم؟دوستدارم وقتی یکم تو خودمم اون لحظه های بی کسی خودم میفهمم عزیزم که واسه من دلواپسی وقتی میبینی چشام دوباره بارونی شده چه مهربون میشی گلم وقتی میپرسی:چی شده پراز غروره دله من ولی تو بی افاده ای تعارف نمیکنم گلم تو خیلی صاف و ساده ای هرجوری که حساب کنم بازم تو از من خیلی بهتری ♥♥دلت شکست فدات بشم♥♥ ♥♥♥قسم به جونه تو خودم با اشکام جوش میدم اون دله مهربونتو♥♥♥
گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی
گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ، کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی...
نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام
در لا به لای برگهای زندگی ، نیست برگی که از تو ننوشته باشم ،
نیست روزی که از تو نگفته باشم
امروز آمد و از تو گفتم ،نبودی و اشک از چشمانم ریخت و در همان گوشه نشستم ،
دلم خالی نشد و گرفته دلم ، کجایی که دلم به سراغت بیاید گلم؟
نیستی و حتی سراغی از دلم نمیگیری ، یک روز نباشم که تو مثل من نمیمیری....
نمیبینی چشمهایم را ، نمیمانی تا دلم را ، به نقطه خوشبختی برسانی ،
مرا به جایی آرام بکشانی تا خیالم راحت باشد از اینکه همیشه تو را خواهم داشت
نمیخواهی دلم را ، نمیدانی راز درونم را ، نمیگذاری تا مثل گذشته دلم تنها به تو خوش باشد ،
یادته یه روز بهت گفتم دوست دارم ،میمونم تا ابد من باهات
یادمه گرفتی دستامو آروم تو گوشم گفتی منم میمونم همیشه به پات
ديدی غزلی سرود؟
عاشق شده بود.
انگار خودش نبود
عاشق شده بود.
افتاد.شکست . زير باران پوسيد
آدم که نکشته بود .
عاشق شده بود
براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي خوب باش
هنگامي كه دري از خوشبختي به روي ما بسته ميشود ، دري ديگر باز مي شود ولي ما اغلب چنان به دربسته چشم مي دوزيم كه درهاي باز را نمي بينيم
فراموش مکن تا باران نباشد رنگين کمان نيست تا تلخي نباشد شيريني نيست و گاهي همين دشواري هاست که از ما انساني نيرومند تر و شايسته تر مي سازد خواهي ديد ، آ ري خورشيد بار ديگر درخشيدن آغاز مي کند
يك بار خواب ديدن تو... به تمام عمر ميارزد پس نگو... نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست... تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد
براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس
تو را هيچگاه نمي توانم از زندگي ام پاک کنم چون تو پاک هستي مي توانم تو را خط خطي کنم که آن وقت در زندان خط هايم براي هميشه ماندگار ميشوي و وقتي که نيستي بي رنگي روزهايم را با مداد رنگي هاي يادت رنگ مي زنم
کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد!
لطفاهی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟!
دلتنگی معنی ندارد... درد دارد...
این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکندد.........
دلتنگی چه حس بدی است....
تنهایی چه حس بدی است
کاش...
پاره ای ابر میشدم
دلم مهربانی می بارید
کاش نگاهم شرار نور میشد
اشتی میدادش
و
که دوست داشتن چه کلام کاملی است
و
من...
چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!
میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته
آسمان پر باران چشم هایم
بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه
بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد
وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟
این حقم نیست,این همه تنهایی
وقتی تو اینجایی,وقتی میبینی بریدم
این حقم نیست,حق من که یه عمر با تو بودم اما
با تو روز خوش ندیدم...
مست بگو,راست بگو
تا شب یلداست بگو
تا نفسی هست بگــو
هرچی دلت خواست بگــو
روي تخته سنگي نوشته شده بود:
اگر جواني عاشق شد چه کند؟
من هم زير آن نوشتم:
بايد صبر کند
براي بار دوم که از آنجا گذر کردم
زير نوشته ي من کسي نوشته بود
اگر صبر نداشته باشد چه کند؟
من هم با بي حوصلگي نوشتم
بميرد بهتر است
براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم
انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد
اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم...
در میان روزهای تاریک تنهایی باید قدر دانست، قدر این امیدی که ته دلم رو خوش کرده برای درکنار هم بودن.شبها را با ستارگان آسمان میگذرانم چون چهره زیبا تورا در آنها میبینم و شبها را اینگونه با تو سر میکنم، و چه سخت است نتوان صورت زیبا تو را لمس کرد.هزاران شب است که اینگونه سپری میشود و هنوز نتوانستم لمست کنم، و بدترین لحظه ، لحظه ای است که میدانم همه اینها یک توهمی بیش نیست و نه تو در کنارم هستی و نه صورتی در میان ستارگان آسمان وجود دارد.هرگز متوجه نخواهی شد که در آن لحظه قلبم چگونه میشکند و صدای خورد شدن قلبم تمام هستی را میلراند.در میان این شکستنها غم دوری هم اضافه میشود و دلتنگ دیدن صورتت هم یک دردی که سینه ام را میشکافد و این همان لحظه است که قطره ای از گونه هایم به پایین سرازیر میشود.
هيچ وقت از خدا نخواه که همه ي دنيا مال تو باشه ... امشب شب آخره که مزاحم دلت شدم............ خورشید فردا مال تو ببخش که عاشقت شدم.......... بدرقه لازم ندارم میرم عزیزترین............ نذار بمونه زیر پا قلبمو بردار از زمین........... دوست دارم برای تو فقط یه حرف ساده بود........... غافل از اینکه قلب من منتظر اشاره بود منو ببخش كه نديده ميگرفتم التماس اون نگاه نگرونو منو ببخش كه گرفتم جاي دست عاشق تودست عشق ديگرونو لايق عشق بزرگ تو نبودم خورشيد بانو غافل از معجزۀ تو شد وجودم اسير جادو منو ببخش كه درخشيدي و من چشمام و بستم منو بخشيدي و من چشمام و بستم منو ببخش منو ببخش منو ببخش منو ببخش تو به پاي من نشستي و جدا از تو نشستم كه نياوردي به روم هر جا دلت رو مي شكستم منو ببخش منو ببخش منو ببخش منو ببخش...... خداحافظ ، قلبمو كه دادم به تو ديگه بايد پس بگيرم موندن هرگز ، خداحافظ ديگه ميرم ، اگه يه روز دردهای دنيا بريزه تو قلب من ستاره ها خاموش بشن تو آسمونه شب من من ميميرم ، ديگه ميرم خداحافظ ، ديگه رفتم ، پايان ثانيه منم ، هر جايی ساعت ببينم ، عقربه هاشو ميشكنم حتی نشد واسه يه بار ، من بدی هاتو خوب كنم خورشيد و كشتم كه ديگه خودم به جات غروب كنم دل ميسوزه،ازم نخواه بيشتر از اين اسير اين قفس باشم هيچی نمونده از دلم خاكستره دو آتيشم ريزه ريزه ، دل ميسوزه ، خسته شدم دلم گرفته اين روزا غم خونه كرده تو صدام بارونه غصه انگاری ميباره تو ترانه هام عاشق بودم ، خسته شدم خسته شدم ، ديگه ميرم ، گريه نكن دل ، بيا بريم ، از عشق ، ديگه نگيم درد عشقی ، كه كشيديم ، جز خدا به كسی نگيم دل ، بيا بريم ، از عشق ، ديگه نگيم
هميشه از خدا بخواه کسي که همه ي دنياي توست مال کسي ديگه نباشه......
از اينجا كه پر از غمه خسته شدم می خوام برم
بوی گنــد خیا.نت تمام شهر را گرفته...! بیچاره "آدم" بیچاره "آدمیــت"
مردهای "چشم چـ.ـران" زن های "خـــائن"
پسرهای "شهــ.وتی" دخترهای "پـــول پرست"
پس چه شد؟؟؟
چیدن یک سیــب و اینهمه تقــــاص؟!
با کارد محبت قلب کوچکم را می شکافم .... دوست دارم بسيار بسيار خواستم واژه اي بنويسم که بماند در ذهنت يادگار که مي کنمت هر روز ياد ، آن هم بطور کرار دستان گرمت را همواره بايد فشرد با احساس
وبا دستی لرزان آن را می فشارم....
واولین چکیده ی خون به عنوان سلام تقدیمت می کنم!
بر روي کاغذ سفيد با قلبي از محبت سرشار
هرچه فکر کردم چه بايد نوشت و اين ورق راکرد سياه
واژه اي به ذهنم خطور نکرد جز اينکه دوستت دارم بسيار
گرچه سخت است دوري ولي مي دانم اين را
دلم به دلت گره خورده که نمي توان کردش باز
گره اش را با مهرباني کردي کور اي سالار
چون دستـانت گرمــايي دارنـد فــرار
لبان سرخت را بايد بوسيد از دور
اين کار را بايد کرد هر روز تکرار
واژه ها در برابر خوبيهايت کم است آقا
بگذار تمامش کنم همين جا با اصرار
فقط بگويم يک کلام نداي قلبم را
که دوستت دارم، دوستت دارم بسيار بسيار
بگذآر سُ _ ک _ و _ تـــ ... قآنوטּ ِ زندگے مَـטּْ بآشد… وَقتی وآژِه هآ دَرد رآ نِمے فَهمند…
این روزها آنقدر تنها شدمـــــــ ــ ـ که تنهایــــی دلواپسمــــــــ شدهـ ! لبخند میزنمــــــــ ــ ـ تا حدااقل او آرامــــــــ ــ ـ شود...
گاهی تو … گاهی یاد تو … گاهی هم غم تو … آخر این “تو” کار مرا تمام می کند !
منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو….. از داشتن تو…اشک شوق ریزم منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم اری من تورا دوست دارم وعاشقانه تو را می ستایم عاشقتم عاطفه
متن هاي كوتاه رمانتيك تو می خواستی بشی " سنگ صبورم " ..تو شدی "سنگ" و من هنوز "صبورم آسمـان هـم کـه بـاشی روی دیوار
بـغلت خـواهــم کـرد …
فـکر گـستـردگـی واژه نبـاش
هـمه در گـوشه ی تـنـهایـی مـن جـا دارنـد …
پـُر از عـاشـقـانـه ای تـو
دیـگر از خـدا چـه بـخواهــم ؟؟؟…
روی سایه ایـــــ که به جا مانده از تو
چشــــم می کشم و دهانی که بخندد
به این همه تنهایی و انتـــظار ...
این خانه بعد از تو فقـــــط دیوار استـــــ
و تکه ذغالی که خطــــ می کشد
نیامدنتـــــــــ را ...
نميدونم چرا هميشه مي خواهي مرا گريه بندازي من همه كار كردم كه تو را راضي نگهدارم بعضي وقتا حس ميكنم دارم بيمار ميشم و به جايي براي پنهان شدن نياز دارم مهم نيست ، مي بخشمت ، اگر چه از درون دارم ميرم براي من خيلي سخت بود كه تو را با ديگري ببينم هيچكس تو را آنگونه كه من دوست دارم ، دوست نخواهد داشت بد جوري بهت نياز دارم ، مي شنوي ؟ فقط بيدار شو ، دوباره تنهام نذار
تكه متن هاي كوتاه عاشقانه و رمانتيك همراه عكس
ساعت از نیمه شب گذشته است و من به این می اندیشم :
اگر کاری که " عشق " با من کرد با تو می کرد
اي پيش پرواز کبوترهاي زخمي!
باباي مفقود الاثر! باباي زخمي!
گیرم پدر یک آدم فرضیست ، باشد!
تا کی فشار خون مادر بیست باشد ؟
دور از تو سهم دختر از اين هفته هم پر!
پس کي؟! کي از حال و هواي خانه غم پر؟!
تا ياد دارم برگي از تاريخ بودي
یک قاب چوبی روی دست میخ بودی
توي کتابم هر چه بابا آب مي داد
مادر نشانم عکس توی قاب می داد
اينجا کنار قاب عکست جان سپردم
از بس که از این هفته ها سر کوفت خوردم
من بيست سالم شد هنوزم توي قابي!
يک بار هم از گير و دار قاب رد شو!
از سیم های خاردار قاب رد شو
برگرد! تنها يک بغل باباي من باش!
ها ! یک بغل برگرد تنها جای من باش
اي دست هايت آرزو آرزوي دست هايم
ناز و ادایم مانده روی دستهایم
تنها تلاشش انتظار است و سکوت است
پروانه ای که توی تار عنکبوت است
شايد تو هم شرمنده ي يک مشت خاکي
جا مانده ای در ماجرای بی پلاکی
عيبي ندارد خاک هم باشي قبول است
یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است
امشب عروسي مي کنم جاي تو خالي!
پای قباله جای امضای تو خالی
اي عکس هايت روي زخم دل نمک پاش